طاها فرشته عشقطاها فرشته عشق، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

با تو مادر شدم نور كوچولوي من

هفته 12 - سونو گرافی NT

سلام عشق کوچولی من موجود کوچولی شیطون دیروز برای سونوی ان تی با بابا حمید مهربونت رفتیم مطب دکتر پیری خیلی خیلی شلوغ بود کلافه کننده ولی من به عشق دیدین تو منتظر بودم تا رفتین داخل و دیدمت عزیزم با ابعاد خیلی بزرگتر کاملا پیدا بودی وفنی دکتر با دستگاه هی هل ات می داد این ور اون ور من داشتم برات می مردم البته سونو توی 2 مرحله انجام شد چون گفت برو با مثانه پر بیا و پیز شیرین بخور خلاصه باز کلی مغطل شدیم و من واقعا داشتم درد می کشیدم عزیزک من ولی مادر بودن از همین الان خیلی سخته ولی برای خاطر تو لدت می برم عزیزم خیلی با مزه بودی هی قل می خوردی ... خلاصه شب کارها تموم شد و اومدیم خونه خدارو شکر که سالم و نرمال بودی عزیزم   &nb...
27 خرداد 1392

7 هفته و 6 روز

عزيزك كوچكم امروز وقت دكتر پاك روش داشتيم بابا حمد مهربونت از ذوقش يك ساعت زودتر رفته بود توي مطب كه پرونده رو بفرسته داخل و من و تو هم از شركت رفتيم و خدا روشكر زياد معطل نشديم . رفتيم تو وقتي روي تخت سونوگرافي دراز كشيدم استرس شديد منو گرفته بود مي ترسيدم از همه چيز ولي لحظات گذشت و ... رحم حاوي يك جنين زنده معادل سن 7 هفته و 6 روز داراي ضربان قلب نرمال و منظم ........ اينو كه دكتر گفت ديگه دلم نمي خواست بلند شم حتي دكتر بابايي رو صدا كرد قلب ات رو نشونش داد و خوشحالي رو توي چشماش ديدم مي دونم خيلي دوستت داره خيلي زياددد امروز روز خوبي بود بعدش هم رفتيم شمال كه كمي استراحت كنم .... ...
12 خرداد 1392

يك تپش يك زندگي

عزيزم تو از يه خط كوچولوي قرمز تبديل به يه قلب عدسي با تپش زيبا شدي و همينجور داري به سلولهاي بزرگتر تبديل ميشي داري درون من زندگي مي كني و حاضرم تمام دنيامو برات بدم نفس تو زندگيمونو عوض كرده كلا سوي همه چي عوض شده باباحميدت خيلي دوستت داره م مدام ميگه ديشب مي خواست بدونه تو كي معلوم ميشي يعني من كي قلنبه ميشم !!!! كلي خنديديم خيلي دوسش دارم اينكه دنياش خلاصه در من و توست و هميشه در كنارمه آسايش دارم خداي مهربون روشنايي زندگي ما روبيشتر كن و روز به روز بهمون بركت بده و غصه هاي ما رو دور كن ...
12 خرداد 1392

10 هفته و 4 روز

صبحت به خير دونه كوچولويي كه توي باغچه دلم هر روز داري بزرگتر مي شي هر روز داري جوونه هاي بيشتري مي زني و خوشبو تر ميشي دردونه مامانت و البته باباي مهربونت هر وقت كه وقت دكتر داريم و منتظر ميشم دكتر پاك روش بياد اون دستگاه سونوگرافي كوچولو رو بزاره و تو رو ببينه پر از استرس ميشم اما به لطف خداي مهربون و بزرگ اين بار هم حالت خوب و خوب بود و دكتر گفت داري يه كمي هم مرجه وورجه مي كني تازه ... ! دست و پاهاي كوچولوت پيدا شده و ديگه داري براي خودت خوشمل ميشي عزيزكم ... بعد از دكتر هم اومديم خونه و با بابا جونت كلي خوشحال بوديم از داشتن ات ... خدايا شكرت و تو طبق محاسبات ، الان اين شكلي هستي موچولوي مامان :     &nb...
12 خرداد 1392

9 هفته و 6 روز

سلام گرپ فروت كوچولوي من اميدورام حالت خوب باش چون هنوز تكون نمي خوري من نمي دونم در چه حالي هستي عزيز كوچولوي من ديشب به بابايي ات گفتم بريم بيرون صداي قلب تو بشنويم ... اليته شنبه بايد بريم دكتر و دوباره مي بينمت البته از روي سايت ها هر روز اندازه تو و انكه داري چه كار مي كني رو چك مي كنم الان يه چيزي شبيه اين عكسه هستي عزيزم و من الان اين شكلي :     ...
12 خرداد 1392

سخني با پروردگار

اى كسى كه گره‏هاى سختيها بوسيله تو گشوده مى‏شود، و اى كسى كه تندى و سورت شدائد بتو مى‏شكند، و اى كسى كه بيرون شدن از تنگى به راحتى فرج از تو طلبيده مى‏شود. دشواريها به قدرت تو هموار شده و سلسله اسباب به لطف تو بر قرار گشته، و قضا به قدرت تو جريان يافته و اشياء بر وفق اراده تو روان شده‏اند، پس همه چيز به مجرد خواست توبى‏گفتنت فرمان پذيرند، و به محض اراده تو بدون نهى كردنت، باز داشته شده‏اند. توئى خوانده شده براى حل مشكلات و توئى پناه در بليات. جز بلائى كه تواش دفع كنى بلائى دفع نمى‏شود، و غير از آنچه تواش بر طرف سازى بر طرف نمى‏گردد هم اكنون، اى پروردگار من مشكلي بر من فرود آمده كه سنگينيش مرا به غم...
12 خرداد 1392
1